۱۲۹ جیغ - عشق میرسد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! نگریستن به رخسار تو شوق دیدارت را از تو درخواست می کنم . [فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]
عشق میرسد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قسمت سوم از فصل اول رمان : بهار

گوشه ی چشممو باز کردم اما نور خورشید باعث شد زود ببندمش. دوباره گوشه چشممو باز کردم و از لابه لای انگشتانم با نور بازی کردم . تفریح همیشگی من . با دیرینگ دیرینگ ساعت غلت زدم 

... باید آماده میشدم .

به خودم که در ایینه نگاه کردم مرتب بودم و شیک . مانتو سفید خیلی به من می آمد و گیره ی سر کوچکی که همیشه گوشه ی موهایم بود . 

- زنگ زدی آژانس ؟

- آره مامان 

- پس بدو کفشاتو بپوش تا نرسیده !

باز هم افکار در هم و بر هم من ! باز هم نگرانی همیشگی موقع ورود به یک مکان جدید ! روبه رو شدن با افراد جدید ! خوبیش این بود که یاسمین اینبار همراهم بود و با هم میخواستیم ثبت نام کنیم . به اصرار یاسمین برای یاد گرفتن پیانو اقدام میکردیم ، که به قول خودش مونگول نمونیم !!

وقتی رسیدم یاسمین جلوی آموزشگاه منتظرم بود .

- بهار خانم ، خانم خانما ، زیر پام علف سبز شده ببین ! 

- سلام توی خنده ام گم شد ..

موشکافانه نگاهم کرد و پرسید :

- خبریه ؟ این تیپ ؟ این مانتو ؟ 

بی تفاوت جلوتر راه افتادم و گفتم : 

- نه ! بهتره بدونی اون خاطره ها نه تنها تموم شده ! بلکه مرده ! 

فقط صدای متفکر اوهوم گفتنش رو شنیدم و صدای تق تق کفشش که پیچید تو راهرو ی آموزشگاه خلوت .

وارد اتاق ثبت نام شدیم ، خانم باربی و خشگلی پشت میز داشت با کیبوردش انگار کشتی میگرفت !

با یه سلام بلند وارد شدیم . روشو برگردوند سمت ما و با لبخند جواب داد .

روی کاناپه ی چرم بزرگ و نرم که برای مراجعین بود نشستیم و اتاقو خوب نگاه کردم ، کف پارکت شده بود ، یه تابلو فرش با طرح یه زن با موهای بلند و مجعد با یه پیرهن قرمز که پشت به بیننده نشسته بود و انگشتاش داشت پیانوی بزرگ و با شکوهی رو لمس میکرد ، به دیوار درست روبه روی کاناپه ، زده شده بود .

یاسمین داشت با اون خانم باربی صحبت میکرد ...

- خانما اولین دوره ، یه دوره ی 4 ماه هست و 2 روز توی هفته !

بعد ثبت نام ، با نگاه دیگه ای به تابلو از اونجا بیرون اومدیم .

- بهار ، من مهمونتم امروز ها ! 

- غلط کردی ! هر روز ، هر روز ! چه خبره ؟ 

- بیخود ، بیخود ! واسه من اینجوری ژست نگیرها ! میخوای تو برو یه گشت بزن ، من ، تا تو برسی ، ناهارمو خوردم و رفتم !!

با آرنجم محکم زدم به پهلوش و پر رو گفتنم تو قهقه مون گم شد ...

***

سلام بر بهترین مادر دنیا 

- سلام دخترم ، صبحت بخیر ، یاسمین گفت زود حاضر شی میاد دنبالت .

نمیدونم چرا دوست نداشتم برم ! نمیدونم چرا یهو همه ی انرژیمو از دست داده بودم . 

از توی کمد مانتو طوسی ساتنمو با روسری سفید طوسی ستش برداشتم . چرا این ؟؟

خواستم برش گردونم اما در کمد و بستم !!  

با یه خداحافظی سریع از مامان در خونه رو باز کردم و با یاسمین فیس تو فیس شدیم ! 

- سلام به روی ماهت !! به به ! چه عجب یه بار علف زیر پامون سبز نشد !!

با علیک سلامی رفتم سمت ماشین که با صدای جیغش میخکوب شدم سر جام ! 

- مثل ماه شدی !!!! چرا به من نگفتی تیپ بزنم ؟؟؟  چه خبره ؟ هان ؟ 

- عزیزم باید یه فرقی بین یه خانم و یه مونگول باشه ! بدو بریم .

- یه مونگولی نشونت بدم ! فقط کمربندتو ببند !!!

موسیقی پخش شد توی ماشین ، توی سرم ، توی جانم ...

عاشق شدم من 

در زندگانی 

بر جان زد آتش 

عشق نهانی 

جانم از این عشق 

بر لب رسیده 

اشک نیازم

بر رخ چکیده 

یکسو غم او 

یکسو دل من 

در تار مویی 

در این میانه 

دل میکشاند 

ما را بسویی

زین عشق سوزان 

بی عقل و هوشم 

میسوزم از عشق 

اما ... خموشم ...

ای گرمیه جان 

هر جا که بودی 

بی ما نبودی 

هر جا که رفتی 

من با تو بودم 

تنها نبودی ...

سرمو گرفتم سمت شیشه تا یاسمین اشکمو نبینه 

دستمو بردم سمت گردنم ، و لمسش کردم ! گردنی قلبی که 3 سال توی گردنم منو اسیر کرده بود ....

دلم چرا شور میزد ؟؟!!!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بهار مظاهری ( پنج شنبه 96/6/30 :: ساعت 1:32 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

قسمت پنجم از فصل اول رمان ، بهار
قسمت چهارم از فصل ال رمان ، بهار
قسمت سوم از فصل اول رمان : بهار
قسمت دوم از فصل اول رمان ، بهار
قسمت اول از فصل اول رمان بهار
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 15
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 10498
» درباره من

عشق میرسد
بهار مظاهری
انتشار رمانی که جهانی میشود 💖💖💖

» فهرست موضوعی یادداشت ها
بهار[2] . عشق[2] . قلب . لمس . ماشین . یاسمین . جیغ . چایی . خواب . دلشوره . رمان . آشپزخانه . اشک .
» آرشیو مطالب
شهریور 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب